آیا استارتاپ باید حتما یک بازار بسیار بزرگ پیشرو داشته باشد؟ خیر! آیا باید استارتاپ بودن خودش را با نرخ رشد بالای کاربران و مشتریانش اثبات کند؟ خیر! آیا باید حتما به بازار ورود کند و از مشتری ترکشن بگیرد؟ خیر!
تعریف نرخ بازده داخلی (IRR) و نحوه محاسبه آن
بودجهریزی سرمایهگذاری تابعی از مدیریت است که از تکنیک های مختلفی برای کمک به تصمیم گیری استفاده میکند. نرخ بازده داخلی یکی از معیارهای تصمیم گیری در سرمایهگذاری است.
نرخ بازده داخلی (IRR) معیاری است که در بودجه بندی سرمایه برای ارزیابی سودآوری سرمایهگذاری های احتمالی استفاده میشود. نرخ بازده داخلی نرخ تنزیلی است که باعث می شود ارزش فعلی خالص (NPV) کلیه جریان های نقدی حاصل از یک پروژه برابر با صفر شود. محاسبات IRR به همان فرمول مشابه NPV تکیه می کنند.
این نرخ بازده را "داخلی" می نامند زیرا هیچ عامل بیرونی (مانند تورم) را در نظر نمی گیرد.
به هنگام مطالعه طرح سرمایهگذاری، شاهد جریانات مختلف نقدینگی شامل جریانات نقدینگی دریافتی و جریانات نقدینگی پرداختی در طول عمر طرح سرمایهگذاری هستیم. به منظور محاسبه خالص ارزش حال جریانات نقدینگی طرح سرمایهگذاری (NPV)، باید ارزش حال مجموع جریانات نقدینگی پرداختی را از ارزش حال مجموع جریانات نقدینگی دریافتی کسر کنیم.
حال اگر NPV مثبت باشد، بدین مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ معنا است که ارزش حال جریانات نقدی دریافتی از ارزش حال جریانات نقدی پرداختی بیشتر است و لذا طرح سرمایهگذاری بازگشتی بیشتر از نرخ بازگشت سالانه مورد انتظار سرمایه گذاری (r%) به دنبال خواهد داشت. به عبارت دیگر سرمایهگذاری به نفع سرمایه گذار خواهد بود.
بالعکس در صورتی که NPV منفی باشد، پذیرش طرح سرمایهگذاری به نفع سرمایه گذار نخواهد بود زیرا طرح قادر نیست نرخ مورد انتظار سرمایهگذار (r%) را بازگرداند.
در صورتیکه NPV مساوی صفر باشد بدان معنی است که طرح سرمایهگذاری بازگشتی معادل r% دارد. این نرخ همان نرخی است که سرمایهگذار قادر است از سرمایه خود در بیرون از طرح به دست آورد. در واقع طرح سرمایهگذاری منفعتی اقتصادی برای سرمایهگذار نخواهد داشت و سرمایهگذار در خصوص پذیرفتن یا نپذیرفتن این طرح بی تفاوت خواهد بود.
NPV به سرمایهگذار کمک میکند تا از سودده بودن یا سودده نبودن طرح با توجه به نرخ بازگشت مورد انتظار خودش آگاه شود ولی این نرخ اطلاعاتی در مورد میزان سود پروژه به سرمایهگذار نمیدهد. در این مرحله سرمایهگذار باید نرخ بازده داخلی (IRR) طرح را به دست آورد.
نرخ بازده داخلی یا Internal Rate of Return نرخ تنزیلی است که براساس آن خالص ارزش حال جریانات نقدینگی طرح سرمایهگذاری (NPV) برابر با صفر میشود. به عبارت دیگر این نرخ، نرخ تنزیلی است که بر اساس آن ارزش حال جریانات نقدینگی دریافتی و ارزش حال جریانات نقدینگی پرداختی با یکدیگر برابر خواهند شد. این نرخ در حکم نرخ بی تفاوتی (سر بهسر) در خصوص پذیرش و یا عدم پذیرش طرح سرمایهگذاری از نگاه سرمایهگذار طرح میباشد.
نرخ تنزیل (نرخ هزینه فرصت یا نرخ سود انتظاری) در حقیقت نرخی است که سرمایهگذار قادر است تا از سرمایه خود در خارج از طرح سرمایهگذاری نیز بهره برداری کند. بدین ترتیب این نرخ از یک فرد به فرد دیگر متفاوت است. به بیان دیگر اشتباه خواهد بود اگر این نرخ را همیشه برابر با نرخ بهره بدانیم. نرخ هزینه فرصت هنگامی برابر با نرخ بهره است که بهترین حالت جایگزین برای افراد در خارج از طرح سرمایهگذاری، بانک باشد.
به منظور محاسبه نرخ بازده داخلی، میبایست از فرمول محاسبه خالص ارزش حال استفاده کرد و در آن نرخ تنزیلی را جست وجو کرد که به ازای آن خالص ارزش حال برابر با صفر میشود. خواهیم داشت:
مثال:
فرض کنید خالص جریانات نقدی طرح سرمایهگذاریای به صورت زیر باشد. نرخ بازده داخلی را محاسبه کنید.
سال اول | سال دوم | سال سوم | سال چهارم | سال پنجم | سال ششم | سال هفتم |
1200- | 650- | 200- | 400 | 1100 | 600 | 870 |
پاسخ:
می دانیم که خالص ارزش حال جریانات نقدی طرح به صورت زیر محاسبه میشود:
حال اگر بتوانیم نرخ تنزیل (r) یا discount Rate را به گونهای تعیین کنیم که NPV را برابر با صفر کند، آن نرخ تنزیل همان نرخ بازده داخلی خواهد بود.
همانطور که در نمودار فرضی بالا مشخص است نرخ تنزیلی (discount Rate) که در آن نقطه، نمودار NPV مساوی صفر شده است همان نرخ بازده داخلی یا IRR طرح است. حال تصور کنید طرح سرمایهگذاری با نرخ بازده داخلی 30% داریم و این طرح را به 3 سرمایهگذار مختلف میخواهیم پیشنهاد دهیم.
سرمایهگذار اول فردی است که اگر در این طرح سرمایهگذاری نکند، پول خود را در بانک سپردهگذاری میکند و نرخ سودی معادل 20% دریافت میکند. زمانیکه این طرح به این سرمایهگذار پیشنهاد میشود به دلیل اینکه نرخ بازده داخلی طرح از نرخی که سرمایهگذار قادر است در بیرون از این طرح کسب کند بیشتر است، این طرح برای این فرد دارای توجیه اقتصادی است لذا هنگامیکه IRR>r باشد NPV نیز مثبت است.
سرمایهگذار دوم فردی است که اگر در این طرح سرمایهگذاری نکند در بیرون از این طرح نیز حرفهای دارد که دقیقا توانایی کسب سود 30 درصدی از سرمایه خود را دارد. در این صورت اگر این طرح با نرخ بازده داخلی 30 درصد را به این فرد پیشنهاد دهیم نسبت به پذیرش سرمایهگذاری و یا عدم سرمایهگذاری در این طرح بی تفاوت خواهد بود و NPV=0 خواهد بود.
سرمایهگذار سوم فردی است که به عنوان مثال تجارتی دارد که سالانه سودی معادل 50 درصد از سرمایه خود کسب میکند. در صورتیکه این طرح با نرخ بازده داخلی 30 درصد را به وی پیشنهاد دهیم فرد سرمایهگذاری در این طرح را نمیپذیرد زیرا طرح فاقد توجیه اقتصادی جهت سرمایهگذاری برای این فرد است لذا درصورتیکه IRR
دستور IRR در اکسل
این دستور در اکسل به صورت زیر است:
منظور از Values، زنجیره جریانات نقدی است و Guess گزینه اختیاری است و منظور از آن نرخی است که حدس می زنیم نزدیک به نرخ بازده داخلی باشد. اگر مقداری برای آن تعیین نکنیم اکسل به صورت پیش فرض، آن را ۱۰٪ در نظر می گیرد.
همچنین اکسل به صورت پیش فرض اینگونه برای دستور IRR در نظر گرفته است که جریانات نقد در انتهای دوره تحقق می یابند. بنابراین در مواردی که جریانات نقدینگی در ابتدای دوره تحقق یافته است، بهتر است از ابزار کاربردی Goal Seek برای محاسبه IRR استفاده کنیم.
محدودیتهای استفاده از نرخ بازده داخلی (IRR)
محدودیت اول: نرخ بازده داخلی (IRR) معیار مناسبی جهت مقایسه و اولویت بندی طرحهای سرمایه گذاری نیست. به عبارت دیگر اگر نرخ بازده داخلی طرح A بزرگتر از نرخ بازده داخلی طرح B باشد، الزاما بدان معنی نخواهد بود که سود اقتصادی (خالص ارزش حال) طرح A از سود اقتصادی طرح B بزرگتر بوده و لذا طرح A بر طرح B اولویت دارد.
محدودیت دوم: نرخ بازده داخلی نشان دهنده میزان بازگشت عملی سرمایه برای سرمایه گذار نمیباشد و در تفسیر این نرخ باید دقت نمود. این نرخ نشان دهنده حداکثر مقدار بازگشتی است که یک سرمایه گذار ممکن است بتواند در شرایط اجرای طرح (در صورت وجود توجیه اقتصادی) آن را کسب نماید. به عبارت دیگر این مقدار نشان دهنده مقدار عملی بازگشت سرمایه در طرح سرمایه گذاری نیست که میتوان این مشکل را با بکارگیری معیار نرخ بازده داخلی تعدیل شده (MIRR) برطرف نمود.
محدودیت سوم: در صورتی که خالص جریانات نقدینگی بیش از یکبار در طول عمر طرح تغییر علامت دهد این امکان وجود دارد که طرح سرمایه گذاری دارای بیش از یک نرخ بازده داخلی باشد (نرخ بازده داخلی چندگانه)
4 | 3 | 2 | 1 | 0 | سال |
2000- | 1000 | 530 | 500 | 1000- | خالص جریانات نقدینگی |
محدودیت چهارم: این امکان وجود دارد که طرح سرمایهگذاری فاقد نرخ بازده داخلی باشد. این موضوع زمانی اتفاق میافتد که خالص ارزش حال سرمایهگذاری در کلیه سطوح نرخ هزینه فرصت همواره مثبت و یا همواره منفی باشد. تحت این مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ شرایط معیار نرخ بازده داخلی فاقد کاربرد خواهد بود.
مفهوم بازده در سرمایهگذاری چیست؟
به گزارش خبر24، سهامداران بازار سرمایه همچون سایر سرمایه گذاران پیش از سرمایه گذاری باید مجموعه ای از آموزش ها را فرا بگیرند. این روزها فعالیت در بورس بیش از هر زمان دیگری به دغدغه گروهی از افراد تبدیل شده است، به همین دلیل قصد داریم شما را با یکی از مفاهیم بازار سرمایه آشنا کنیم.
اگر یک دارایی اعم از دارایی واقعی یا دارایی مالی را به قصد سرمایه گذاری بخرید، سود یا زیان ناشی از این سرمایه گذاری بهعنوان بـازده شناخته میشود. بازده به طور معمول دو جزء داد، نخست وجه نقدی است که مستقیماً از محل درآمد حاصل از سرمایه گذاری دریافت میکنید و یا منفعت یا زیانی است که به علت تغییر قیمت آن دارایی نصیب افراد میشود.
فرض کنید مدتی قبل ۱۰۰۰ سهم شرکت فرضی قارون را خریدهاید. در پایان سال مالی در مجمع عمومی سالیانه شرکت به هر سهم ۵۰ تومان سود نقدی تعلق میگیرد. همینطور شما سهم را در قیمت ۲۲۰ تومان خریدهاید و حالا ۲۶۰ تومان شده است. بـازده نقدی یا ریالی شما عبارت است از:
اما به طور معمول وقتی صحبت از بـازده به میان میآید، منظور نرخ بازده ای است که بهصورت درصدی بیان میشود. اگر سهامداران بخواهند بـازده درصدی یا نرخ بازده سرمایه گذاری را به دست آورند لازم است بازده نقدی یا ریالی را بر سرمایه گذاری اولیه تقسیم کنید. نرخ بـازده در مثال فوق عبارت است از:
در مورد اوراق بهاداری نظیر سهام که درآمد ثابت ندارند تفاوتهایی در مورد نحوه محاسبه بـازده با اوراق مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ بهادار با درآمد ثابت نظیر اوراق مشارکت وجود دارد.قانون کلی این است که هرچه ریسک بیشتری بپذیرید، سود و زیان بالقوه شما هم بیشتر میشود.
۲ – تعریف بازده اضافی چیست؟
بازده سرمایه گذاری اوراق بهادار یا سبد سهامی که از یک معیار یا شاخص با سطح ریسک مشابه بهتر عمل میکند بیشتر میشود، بازده اضافی می گویند این بازده به طور گسترده برای اندازهگیری ارزش افزودهای که پرتفوی یا مدیر سرمایه گذاری ایجاد کرده، مورداستفاده قرار گرفته و یا توانایی مدیریت را در غلبه بر بازار رامی سنجند. نام دیگر بازده اضافی آلفا است.
به طور مثال، فرض کنید که یک صندوق سرمایه گذاری مشترک با سرمایه زیاد دارای سطح یکسانی از ریسک (در اینجا بتا=۱) در مقایسه با شاخص بورس است. اگر صندوق بازده ۱۲% در یک سال تولید کند و شاخص فقط ۷% رشد کند، این تفاوت ۵ درصدی به عنوان بازده اضافی، یا آلفای تولیدشده بهوسیله مدیر صندوق در نظر گرفته میشود.
منتقدین صندوقهای سرمایه گذاری مشترک و سایر پرتفویهایی که به صورت فعال مدیریت میشوند عقیده دارند که تولید بازده اضافی به صورت مداوم و در بلندمدت تقریباً غیرممکن است. به همین دلیل بیشتر مدیران صندوقهای سرمایه گذاری در طول زمان عملکرد پایینتری نسبت به شاخص معیار دارند. این امر باعث محبوبیت فوقالعاده صندوقهای سرمایه مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ گذاری در شاخص و صندوقهای قابل معامله در بورس شده است.
۳ – تعریف بازده سود سهام نقدی چیست؟
بازده سود سهام نقدی یک نسبت مالی است که نشان میدهد شرکت چقدر به صورت سالانه و به نسبت قیمت سهامش، سود سهام پرداخت میکند. بازده سود سهام نقدی به شکل درصد نشان داده شده و میتواند با تقسیم مقدار سود سهام پرداخت شده به ازای هر سهم بر قیمت یک سهم محاسبه شود. فرمول محاسبه بازده سود سهام ممکن است به شکل زیر نمایش داده شود:
فرمول بازده سود سهام
بازده سود سهام نقدی روشی برای اندازهگیری مقدار جریان نقدی است که شما برای هر یک ریال سرمایه گذاری شده در سهام به دست میآورید. بهبیاندیگر، این کار میزان ارزشی را که شما از سود سهام نقدی میگیرید، اندازهگیری می کند.
سرمایه گذارانی که به یک جریان نقدی حداقلی از پرتفوی سرمایه گذاری خود نیاز دارند میتوانند این جریان نقدی را با سرمایه گذاری در سهامی که بازده سود سهام نقدی به نسبت بالا و با ثباتی ارائه میکنند، به دست می آورند، ولی سود سهام نقدی بالا ممکن است اغلب به قیمت از دست دادن پتانسیل رشد شرکت تمام شود. هر یک ریالی که شرکت به صورت سود سهام نقدی به سهامداران خود پرداخت میکند، پولی است که شرکت نمیتواند دوباره سرمایه گذاری کند و بهاینترتیب امکان ایجاد پتانسیل رشد برای شرکت و افزایش قیمت سهام و کسب سود سرمایه برای سهامداران از بین میرود.
درحالیکه گرفتن سود نقدی برای بسیاری از سهامداران و سرمایه گذاران جذاب است، ولی سهامداران میتوانند با افزایش ارزش سهامشان نیز سودهای بالا دریافت کنند. بهبیاندیگر، وقتی شرکتها سود سهام نقدی بالایی پرداخت میکنند، ممکن است در بلندمدت برایشان هزینه بر باشد.
۴ – تعریف بازده غیرعادی چیست؟
بازده غیرعادی اصطلاحی است که برای توصیف بازده بهدستآمده از اوراق بهادار یا پرتفوی در یک بازه زمانی مورداستفاده قرار میگیرد که متفاوت از نرخ بازده مورد انتظار است. نرخ بازده مورد انتظار، بازده محاسبه شدهای است که بر اساس مدل قیمت گذاری داراییها و با استفاده از میانگین بلندمدت بازده یا سایر ارزیابیها به دست میآید.
بازده غیرعادی میتواند هم خوب و هم بد باشد، چون خودش به تنهایی خلاصهای است از اینکه چگونه بازده واقعی از بازده مورد انتظار متفاوت است. به طور مثال، کسب ۳۰% در یک صندوق سرمایه گذاری که بازده میانگین ۱۰% در هر سال برای آن پیشبینی شده، یک بازده غیر عادی ۲۰% تولید خواهد کرد. از طرف دیگر، اگر بازده واقعی ۵% بود، این امر باعث تولید یک نرخ غیرعادی منفی پنجدرصدی میشد.
۵ – تعریف بازده مورد انتظار چیست؟
مقدار پولی که یک فرد انتظار دارد تا از سرمایه گذاریهای خود دریافت کند بازده مورد انتظار گفته میشود. به طور مثال، اگر یک نفر در سهامی که ۵۰% شانس تولید سود ۱۰ درصدی و ۵۰% شانس تولید زیان ۵ درصدی دارد سرمایه گذاری کند، بازده مـورد انتظار او ۲٫۵% خواهد بود (۰٫۰۵- * ۰٫۵ + ۰٫۱ * ۰٫۵)؛ اما لازم به ذکر است که بازده مورد انتظار معمولاً بر اساس اطلاعات مربوط به گذشته بنا شده و تضمینی برای تحقق آن وجود ندارد.
در اکثر بخشها، بازده مورد انتظار ابزاری است برای تعیین اینکه آیا یک سرمایه گذاری دارای میانگین درآمد خالص منفی است یا مثبت.
در کنار بازده مـورد انتظار سرمایه گذاران باهوش باید احتمال تحقق بازده را برای محاسبه درست ریسک در نظر بگیرند. نمونههای فراوانی وجود دارد که در مسابقات بختآزمایی بازده مـورد انتظار مثبت، اما در مقابل احتمال تحقق بازده پیشبینیشده، بسیار پایین است.
۶ – تعریف بازده واقعی چیست؟
سود یا زیان واقعی یک سرمایه گذار بازده واقعی گفته میشود. این بازده میتواند به شکل زیر بیان شود:
بازده مورد انتظار بهعلاوه تأثیر عوامل خاص مربوط به شرکت و اخبار مربوط به اقتصاد، بـازده واقعی را ایجاد میکند.
بـازده واقعی که در برابر بازده مورد انتظار قرار دارد، چیزی است که سرمایه گذاران در واقعیت از سرمایه گذاریهای خود دریافت میکنند. اختلاف بین بـازده واقعی و بازده مورد انتظار به دو عامل ریسک سیستماتیک و ریسک غیر سیستماتیک بستگی دارد.
مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟
«بازده» بهمعنای مجموعه مزایایی است که در طول یک دوره به سهم تعلق میگیرد که این دوره متناسب با افق زمانی سرمایهگذاری فرد میتواند از روزانه، هفتگی، ماهانه تا سالانه یا هر دوره زمانی دیگری تغییر کند. بازده را میتوان پاداشی تعریف کرد که سرمایهگذار به ازای سرمایهگذاری خود در یک دوره زمانی به دست میآورد. بازده ممکن است «بازده واقعی» یا «بازده مورد انتظار» باشد.
بازده واقعی: مقدار عملی و حقیقی بازدهای است که سرمایهگذار به واسطه سرمایهگذاری خود در پایان مدت سرمایهگذاری به دست میآورد.
مجموع منافعی که یک سرمایهگذار ممکن است در یک سرمایهگذاری کسب کند، عبارتند از:
- افزایش قیمت سهام
- سود نقدی که در مجمع عمومی سالیانه نصیب سرمایهگذار میشود
- افزایش سرمایهها و مزایای ناشی از حق تقدم خرید سهام و سهام جایزه
مثالی برای مفهوم بازده واقعی:
فرض كنيد فردی، سهام شركتي را به قيمت ۱۵۰ تومان میخرد. اگر اين شركت در پايان سال، به ازای هر سهم، ۱۵ تومان سود نقدی به سهامدارانش بدهد و قيمت سهم هم در پايان سال، به ۱۹۵ تومان برسد، بنابراين بازده سرمايهگذاری فرد در مجموع ۴۰درصد بوده است؛ ۱۰درصد بازده ناشی از دريافت سود نقدی و ۳۰ درصد بازده ناشی از افزايش قيمت سهام.
بازده مورد انتظار(بازده پیشبینی شده): مقدار بازدهای است که سرمایهگذار انتظار دارد آن را در دوره سرمایهگذاری کسب کند، یعنی پیشبینی میکند که احتمالاً چند درصد بالاتر بازده بدون ریسک بازار سود کسب میکند.
چطور بازگشت مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ سرمایه را محاسبه کنیم؟
هدف همه افراد از سرمایه گذاری، کسب سود است. هرچه یک سرمایه گذاری سود بیشتری داشته باشد، گزینه جذابتری خواهد بود. اما چگونه میتوان سود یک سرمایه گذاری را محاسبه کرد؟ برای اینکار باید از مفهوم نرخ بازگشت سرمایه (ROI) کمک بگیرید. فرمول ساده بازگشت سرمایه به شما اجازه میدهد تا وضعیت سودآوری سرمایه گذاری خود را مشخص کنید و از آن برای مقایسه یا پیدا کردن بهترین گزینه برای سرمایه گذاری استفاده نمایید.
حالا چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم؟ در ادامه این مطلب با نوبیتکس همراه باشید تا با نحوه محاسبه این معیار مهم در بازار سرمایه آشنا شویم.
نرخ بازگشت سرمایه (ROI) چیست؟
نرخ بازگشت سرمایه (Return on Investment) یک معیار عملکردی برای ارزیابی کارایی سرمایه گذاری یا مقایسه میزان سود دهی تعدادی از سرمایه گذاریهای مختلف است. براساس تعریف نرخ بازگشت سرمایه، این معیار بسیار مهم به شما امکان محاسبه مستقیم میزان بازدهی یک سرمایه گذاری خاص نسبت به هزینه سرمایه گذاری را میدهد. در پاسخ به سؤال «چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم؟» باید گفت کار چندان سختی نخواهید داشت.
یکی از ویژگیهای اصلی نرخ بازگشت سرمایه که باعث محبوبیت آن در بین سرمایه گذاران و تریدر ها شده است، ساده بودن درک و استفاده از آن است. برای محاسبه بازگشت سرمایه کافی است تا سود یا بازده یک سرمایه گذاری را به هزینه سرمایه گذاری تقسیم کنید و نتیجه را به صورت درصد بیان نمایید. معمولاً در صرافی دیجیتال، نرخ بازگشت سرمایه به صورت سالانه بیان میشود و نیاز به محاسبه ندارد؛ با این حال، آشنایی با نحوه محاسبه ROI برای هر سرمایه گذاری الزامی است.
محاسبه ROI؛ چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم؟
برای این که بفهمیم چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم باید با روشها و فرمولهای آن آشنا شویم. به طور کلی، فرمول ROI بسیار ساده است و به راحتی میتوانید از آن برای اندازه گیری بازدهی سرمایه خود استفاده کنید. متدها و روشهای مختلفی برای محاسبه نرخ بازگشت سرمایه وجود دارد. در اینجا ما به دو متد اصلی محاسبه بازگشت سرمایه اشاره خواهیم کرد.
سادهترین فرمول محاسبه نرخ بازگشت سرمایه:
بنابراین زمانی که شما میزان سود یک سرمایه گذاری و هزینه اولیه آن را در طول مدت زمان مشخصی در اختیار داشته باشید میتوانید به راحتی بازگشت سرمایه را محاسبه کنید. علاوه بر این فرمول میتوان از روش دیگری نیز برای محاسبه ROI استفاده کرد:
زمانی که سود سرمایه گذاری مشخص نیست ولی ارزش نهایی و اولیه آن را در اختیار داشته باشیم میتوانیم از فرمول بالا استفاده کنیم. در ادامه از یک مثال در دنیای واقعی برای درک بهتر مفهوم بازگشت سرمایه استفاده میکنیم.
مثال محاسبه نرخ بازگشت سرمایه؛ چگونه از فرمول ROI استفاده کنیم؟
نرخ بازگشت سرمایه به دلیل تطبیق پذیری و سادگی، معیار بسیار محبوبی در بین سرمایه گذاران است. با استفاده از ROI به سادگی میتوانید نرخ بازگشت سرمایه در سهام، شرکتها، معاملات ملک و املاک یا حتی بازار ارزهای دیجیتال و خرید بیت کوین را محاسبه کرد. این فرمول پیچیدگی خاصی ندارد و میتوان از آن برای تفسیر طیف وسیعی از انواع سرمایه گذاریها استفاده کرد. برای اینکه بفهمیم چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم، در اینجا از یک مثال ساده استفاده خواهیم کرد.
فرض کنید که شما ۱۰۰۰ دلار از سهام یک شرکت را خریداری کردهاید. بعد از ۱ ماه ارزش سهامی که در دست دارید به ۱۲۰۰ دلار میرسد. برای محاسبه بازگشت سرمایه، شما باید ابتدا سود یا بازدهی سهام خود را از طریق کم کردن ارزش اولیه سهام از ارزش فعلی آن (۱۲۰۰-۱۰۰۰= ۲۰۰) به دست آورید. حالا کافی است تا این عدد را بر هزینه سرمایه گذاری (۱۰۰۰ دلار سرمایه اولیه + ۲۰ دلار کارمزد) تقسیم کنید و در نهایت نتیجه را به صورت درصد به دست آورید.
همانطور که مشاهده میکنید این سرمایه گذاری دارای نرخ بازگشت سرمایه ۱۹.۶ درصد است. حالا اگر شما سهام دیگری با قیمت ۱۲۰۰ دلاری خریده باشید که در مدت زمان مشابه به قیمت ۱۵۰۰ دلار رسیده باشد و ۲۰ دلار نیز کارمزد برای آن پرداخته باشید، نرخ بازکشت سرمایه شما در این سرمایه گذاری ۲۴.۵ درصد خواهد بود. به این ترتیب میتوانید، سود خود از سرمایه گذاریهای مختلف را بررسی کنید.
کاربردها و مزایای استفاده از نرخ بازگشت سرمایه
بزرگترین مزیت استفاده از ROI، ساده و قابل فهم بودن این معیار است. همه افراد میتوانند به راحتی آن را محاسبه کنند و تفسیر نتایج آن نیز کار سختی نیست. به همین دلیل از معیار بازگشت سرمایه به عنوان یک معیار استاندارد و جهانی محاسبه سود استفاده میکنند. از طرف دیگر احتمال سوتفاهم یا سوتعبیر از نتایج آن بسیار اندک است زیرا در هر سرمایه گذاری، نتیجه دارای معنای یکسانی است. علاوه بر این، ابزارهای مهمی وجود دارند که کار محاسبه نرخ بازگشت سرمایه را راحتتر میکنند.
یک فرمول ساده در اکسل میتواند به شما کمک کند که به راحتترین شکل ممکن ROI را محاسبه کنید. همچنین شما میتوانید با ماشین حساب بیت کوین و تبدیل قیمت بیت کوین به ریال، میزان سود خود را از سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال به دست آورید و با قرار دادن آن در فرمول ROI، میزان بازگشت سرمایه را محاسبه کنید.
معایب و محدودیتهای محاسبه بازگشت سرمایه
محاسبه بازگشت سرمایه معایب و محدودیتهایی نیز دارد. برای مثال اگر نرخ بازگشت سرمایه در یک سرمایه گذاری ۲۵ درصد و در سرمایه گذاری دیگری ۱۵ درصد باشد، لزوماً به معنای بهتر بودن سرمایه گذاری اول نیست. زیرا این نتایج چیزی در مورد زمان به ما نمیگوید. ممکن است سود ۲۵ درصد از یک سرمایه گذاری ۵ ساله (یعنی ۵ درصد در هر سال) به دست آمده باشد و سود ۱۵ درصدی مربوط به یک سرمایه گذاری ۳ ماهه باشد. بنابراین برای مقایسه دو نرخ بازگشت سرمایه باید حتماً آنها را در مدت زمان مشابه محاسبه کنیم.
نکته بعدی، عدم اشاره به میزان ریسک سرمایه گذاری در این فرمول است. به طور کلی هرچه میزان نرخ بازگشت سرمایه یک سرمایه گذاری بیشتر باشد، ریسک بیشتری نیز خواهد داشت. اما میزان این ریسک در فرمول اعمال نمیشود. بنابراین قبل از انجام سرمایه گذاری، علاوه بر نرخ بازگشت سرمایه، میزان ریسک سرمایه خود را نیز محاسبه کنید.
سومین مشکلی که در محاسبه بازگشت سرمایه وجود دارد، عدم در نظر گرفتن تمامی هزینهها است. برای مثال برای خرید سهام علاوه بر هزینه اولیه باید هزینه کارمزد خرید یا فروش سهام را نیز محاسبه کنید. همچنین برای محاسبه بازگشت سرمایه در املاک و مستغلات، باید هزینههای نگهداری از املاک، مالیات و سایر هزینههای جانبی را نیز در نظر داشته باشید. در غیر این صورت، نتیجه محاسبه نرخ ROI میتواند شما را به اشتباه بیاندازد.
نرخ بازگشت سرمایه IRR؛ بازگشت سرمایه به صورت نامتوازن
در بسیاری از اوقات، ممکن است در طول دوره سرمایه گذاری، چندین مرحله ورود سرمایه یا دریافت سود وجود داشته باشد. بر اساس شرایط بازار ممکن است در دورههای مختلف ماهانه یا سالانه میزان سود دریافتی نیز متفاوت باشد. در این صورت چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم؟
در این موارد باید از نرخ بازگشت داخلی (Internal Rate of Return) یا IRR استفاده کنیم. در نرخ بازگشت داخلی، دورههای پرداخت سود ثابت است (مثلاً ماهانه یا سالانه) اما میزان سود در هر دوره متفاوت خواهد بود. برای مثال ممکن است در ماه اول میزان سود ۱۰ درصد، در ماه دوم ۵ درصد و در ماههای بعدی به ترتیب ۴، ۱۰، ۷ و ۱۲ درصد باشد. در این حالت میانگین سود در هر دوره ۸ درصد خواهد بود. نحوه محاسبه بازگشت سرمایه IRR پیچیدهتر از ROI است و میتواند یک دید کلی از سرمایه گذاری نامتوازن به شما بدهد.
چطور بازگشت سرمایه را در بازار ارزهای دیجیتال محاسبه کنیم؟
در بازار ارزها های دیجیتال مانند هر بازار سرمایه دیگری، میتوان از نرخ بازگشت سرمایه برای تعیین میزان سوددهی یک مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ سرمایه گذاری و مقایسه آن با سرمایه گذاری در سایر رمز ارزها استفاده کرد. برای مثال فرض کنید که قیمت بیت کوین کش در حال حاضر ۴۰۰۰ دلار باشد. شما با خرید ۱۰ بیت کوین کش، ۴۰ هزار دلار سرمایه گذاری میکنید. بعد از یک ماه، قیمت بیت کوین کش به ۴۲۰۰ دلار میرسد و سرمایه شما ۴۲ هزار دلار خواهد شد. در این صورت:
به این ترتیب نرخ بازگشت سرمایه در این سرمایه گذاری ۵ درصد خواهد بود. البته فراموش نکنید که باید کارمزد خرید و فروش بیت کوین کش را نیز در این فرمول محاسبه کنید. استفاده از یک صرافی آنلاین معتبر مانند نوبیتکس که کارمزد منصفانهای داشته باشد میتواند در افزایش نرخ بازگشت سرمایه تأثیر گذار باشد.
در دنیای ارزهای دیجیتال، ROI نقش بسیار مهمی دارد و معمولاً از این معیار برای مقایسه میزان سودآوری رمز ارزها استفاده میشود. ROI کل که نشان دهنده رشد سرمایه یک رمز ارز از ابتدا تا کنون است به همراه ROI های ۳ ماهه و سالانه نقش اساسی در تحلیل یک ارز دیجیتال بازی میکنند. بنابراین تریدر ها و سرمایه گذاران ارزهای دیجیتال حتماً باید با نرخ بازگشت سرمایه ارزهای دیجیتال مختلف آشنا باشند.
با نوبیتکس، از سرمایههای خود محافظت کنید
در این مقاله به سؤال «چطور بازگشت سرمایه را محاسبه کنیم؟» پاسخ دادیم و با یکی از مهمترین معیارهای سرمایه گذاری آشنا شدیم. نرخ بازگشت سرمایه معیاری است که اهمیت زیادی در سرمایه گذاری دارد و میتواند اطلاعات با ارزشی در اختیار شما قرار دهد. شما میتوانید در صرافی ارز دیجیتال نوبیتکس، به خرید و فروش محبوبترین رمز ارزها که دارای ROI بالایی هستند بپردازید. با مراجعه به صفحه اصلی و وارد شدن به بازار پرسود ارزهای دیجیتال میتوانید از سرمایه خود محافظت کنید.
نقش «بازده سرمایهگذاری» در تعریف استارتاپ
کمتر اصطلاح تخصصیای را میتوان یافت که مانند «استارتاپ» در مدت زمان کوتاهی تبدیل به یک واژه رایج در بین عموم مردم شدهباشد. با این حال «استارتاپ» همچنان اصطلاح تخصصی است.
عموم مردم استارتاپ را معادل کسبوکار اینترنتی میدانند (و یا حتی اینترنتیشدن کسبوکار!) و اهالی سرزمین کارآفرینی هم عموما رشد بالا را شاخصه استارتاپ میپندارند.
آنها که اهل مطالعه هستند، سراغ تعریفهای متداول میروند که «استارتاپ شرکت نوپایی است که در جستوجوی یک مدل کسبوکار تکرارپذیر و مقیاسپذیر است» یا اینکه «استارتاپ یک نهاد انسانی است که برای عرضه یک محصول یا خدمت جدید در شرایط عدم اطمینان شدید، طراحی شده است».
به اعتقاد من این تعاریف و تعاریف دیگر که در اینجا نیاوردهام، همه ناقصاند و عموما ویژگیهای استارتاپ را بیان میکنند، نه ماهیت آن را.
اما استارتاپ دقیقا چیست؟
«استارتاپ، شرکت نوپایی است که توسط یک یا چند نفر برای ساختن یک کسبوکار با بازده سرمایهگذاری بسیار بالا راهاندازی شدهاست.»
«بازده سرمایهگذاری بسیار بالا» آن خصوصیتی است که استارتاپ را از سایر کسبوکارها متمایز میکند، رشد سریع و چندبرابری «ارزش شرکت». اگر در ایالات متحده، بازده سالانه سرمایهگذاری در اوراق بدهی دولتی، ۵درصد و متوسط بازده سرمایهگذاری در بورس ۱۰درصد است، استارتاپ ادعای بازده سرمایهگذاری سالانه بیش از ۴۰درصد دارد.
همه تعاریف دیگر از استارتاپ، بیانگر ویژگیهای سازنده «کسبوکار با بازده بالا» هستند. رشد سریع (کاربر، مشتری، فروش، درآمد و…)، مدل کسبوکار مقیاسپذیر، مدل کسبوکار تکرارپذیر، یادگیری دقیق و سریع از مشتری، نوآوری، بزرگی اندازه بازار هدف، مزیت رقابتی پایدار و موانع ورود برای رقبای جدید، رسیدن به نقطه آسیبناپذیری و…؛ ویژگیهای عمومی «کسبوکار با بازده بالا» هستند. در عین حال همه استارتاپها، تمام این ویژگیها را ندارند.
در تعریف ما، «سرمایهگذاری» فقط سرمایهگذاری مالی و تزریق پول به شرکت نیست. اولین و مهمترین سرمایهگذاران استارتاپ، بنیانگذاران آن هستند که با دستکشیدن از فرصتهای شغلی دیگر، هزینه فرصت بالای شغلی خود را در آرزوی رشد چندین برابری ارزش سهامشان، در استارتاپ سرمایهگذاری میکنند و برای تحقق این آرزو، هزینهها و ریسکهای مختلف را میپذیرند.
آیا استارتاپ باید حتما یک بازار بسیار بزرگ پیشرو داشته باشد؟ خیر! آیا باید استارتاپ بودن خودش را با نرخ رشد بالای کاربران و مشتریانش اثبات کند؟ خیر! آیا باید حتما به بازار ورود کند و از مشتری ترکشن بگیرد؟ خیر!
استارتاپ برای فروش
در اکوسیستم استارتاپی ایران، تصویر اغلب فعالان اکوسیستم از استارتاپ، فقط «استارتاپ برای بزرگ شدن» است، در حالی که گروه دیگری از استارتاپها وجود دارند که استیو بلنک آنها را «استارتاپ برای فروش» مینامد.
این دسته از استارتاپها اغلب روی محصول یا راهحل نوآورانهای تمرکز میکنند که ارزش واقعی آن پس از ادغام با یک محصول یا کسبوکار دیگر کامل میشود و معمولا محصول آنها یک محصول فناورانه (هایتک) است.
آنها از ابتدا میدانند که در صورت موفقیت و اثبات محصول، شرکتهای بزرگ مشتری محصول آنها هستند. در این استارتاپها بسته به نوع محصول و هدف نهایی استارتاپ، درآمدزایی، جذب کاربر و مشتری و حتی ترکشن گرفتن از کاربران، ممکن است موضوعیت نداشته باشد. چه چیزی این شرکتها را استارتاپ میکند؟ فناورانه بودنشان؟ خیر، بازدهی بالای سرمایهگذاری.
فرض کنید ۴ مهندس خبره با هم شریک میشوند که محصول یا راهکار نوآورانهای را طی یک سال به نقطهای برسانند که قابل فروش به شرکتهای دیگر باشد. اگر این ۴نفر تمام این یک سال را رایگان کار کنند، هر کدام تقریبا ۱۰۰ هزار دلار فرصت کسب درآمد از شغل بیرونی را از دست داده است، یعنی هر نفر ۱۰۰ هزار دلار در استارتاپ سرمایهگذاری کرده و فرض کنید بعد از یک سال، استارتاپ یا محصول به قیمت ۱۰ میلیون دلار فروخته شود.
یعنی با فرض تقسیم مساوی سهام بین بنیانگذاران، هر فرد ۱۰۰ هزار دلار سرمایهگذاری کرده و ۵ میلیون دلار گیرش آمده، معادل مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ ۱۰۰ درصد سود سالانه. این یعنی یک استارتاپ واقعی! نگاهی به لیست اکتسابها و ادغامهای شرکتهایی مانند گوگل، شما را بیشتر با این دسته از استارتاپها آشنا میکند: «استارتاپ برای فروش»
استارتاپ برای بزرگشدن
«استارتاپهایی برای بزرگشدن» هم روزی فروخته میشوند، اما نه به این زودیها! این دسته از استارتاپها آمدهاند برای بزرگ شدن؛ و بزرگشدن یعنی تسخیر بازار و کسب درآمدهای شگفتانگیز.
اگر در استارتاپهای دسته قبل، توانایی منحصربهفرد تیم در ساخت یک محصول استثنایی باعث جهش ارزش شرکت میشد، در این دسته از استارتاپها، «دستیابی به سهم برتر در یک بازار بزرگ و رسیدن به نقطه غیرقابل رقابت در کمترین زمان» عامل جهش ارزش استارتاپ است. اینجاست که سرعت و دقت طیکردن چرخه لین استارتاپ، کیفیت طیکردن مرحله تطابق محصول بازار، سرعت رشد مشتریان و… اهمیت پیدا میکند.
آیا استارتاپ باید حتما یک بازار بسیار بزرگ پیشرو داشته باشد؟ خیر! آیا باید استارتاپ بودن خودش را با نرخ رشد بالای کاربران و مشتریانش اثبات کند؟ خیر! آیا باید حتما به بازار ورود کند و از مشتری ترکشن بگیرد؟ خیر!
پس گفتیم «استارتاپ، شرکت نوپایی است که توسط یک یا چند نفر برای ساختن یک کسبوکار با بازده سرمایهگذاری بسیار بالا راهاندازی شدهاست.»
۶۸درصد استارتاپهایی که در سال ۲۰۱۶ در آمریکا، ادغام یا خریداری شدهاند (M&A) و اصطلاحا سرمایهگذاران مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ مفهوم بازده در سرمایه گذاری چیست؟ آنها (اعم از بنیانگذاران) از استارتاپ خروج داشتهاند، تا نقطه خروج، هیچ سرمایهای از سرمایهگذاران خطرپذیر جذب نکردهاند.
به عبارت دیگر سرمایهگذاری شخصی و بوتاسترپ، استراتژی ۶۸درصد استارتاپهای موفق آمریکایی بوده است. به نظر میرسد بخش زیادی از این استارتاپها، از دسته استارتاپهای برای فروش بودهاند.
استارتاپهای برای بزرگشدن، معمولا نیاز به سرمایه سرمایهگذاران دارند تا سریع رشد کنند و برای همین هم سرمایهگذاران خطرپذیر معمولا استارتاپ را همین قسم دوم میدانند و دنبال این گروه از شرکتها هستند. پس استارتاپ بودن مساوی جذب سرمایه از سرمایهگذاران خطرپذیر هم نیست.
همچنین هر کسبوکار اینترنتی، نرمافزار و IT، استارتاپ نیست. هر شرکت نوپا و جدیدالتأسیس، استارتاپ نیست. هر شرکت فناورانه، استارتاپ نیست. هرچند همه استارتاپها در آغاز با چند نفر آغاز میشوند، اما استارتاپ لزوما یک کسبوکار کوچک با تعداد منابع انسانی محدود نیست و البته استارتاپ یک رویداد، همایش یا برنامه آموزشی نیست! (یک وقت خدای ناکرده مثل برخی مسئولان، به رویدادهایی مثل استارتاپ ویکند نگویید استارتاپ!)
و آخر آنکه، استارتاپ زدن خوب است، اما راهاندازی یک کسبوکار پایدارِ کمریسک هم بسیار ارزشمند است. راه خلق ارزش و ثروتمندشدن و ایجاد تحول در جامعه، فقط از مسیر راهاندازی استارتاپ نمیگذرد.
تصور نکنیم که یا باید استارتاپ بزنیم یا اصلا هیچ کاری نکنیم. ریسک بالای شکست استارتاپ را فراموش نکنید. کارآفرینانی که یک کسبوکار پایدار و نسبتا کمریسک را راهاندازی میکنند، هرچند امید دستیابی به بازدهی چندین برابری سرمایهگذاری نداشته باشند، اما در اقتصاد خلق ارزش، خلق ثروت و ایجاد اشتغال میکند.
یک سرمایهگذار خطرپذیر باید فقط به استارتاپ فکر کند و در جستوجوی استارتاپ باشد، اما یک کارآفرین، فقط به استارتاپ فکر نمیکند!
دیدگاه شما